مجله تک ناین

مجله اینترنتی تک ناین، دانلود رمان، دانلود فیلم، دانلود آهنگ

مجله تک ناین

مجله اینترنتی تک ناین، دانلود رمان، دانلود فیلم، دانلود آهنگ

دانلود رمان قرعه به نام سه نفر

    دانلود رمان قرعه به نام سه نفر با لینک مستقیم

    دانلود رمان قرعه به نام سه نفر

    رمان قرعه به نام سه نفر یک رمان در سبک عاشقانه، فانتزی به قلم فرشته 27 میباشد. جهت دانلود رمان قرعه به نام سه نفر با فرمت pdf برای گوشی های موبایل اندروید، آیفون، جاوا، کامپیوتر و لپ تاپ با لینک مستقیم و رایگان با مجله اینترنتی هیلتن همراه باشید.

    خلاصه و دانلود رمان قرعه به نام سه نفر

    داستان در رابطه با سه برادر به نام های رادوین، رایان و راشا است که شخصیت‌هایی مثبت و منفی یا به عبارتی حد وسط دارند. وضعیت مالی این سه برادر نسبتا خوب است اما گاهی برای تفریح به دزدی میروند، آن هم دزدی گاو صندوق از شرکت های بزرگ!
    پس از مدتی یکی از وکیل ها به سراغ آنها می آید و میگوید که پدرشان یک ویلا برایشان به ارث گذاشته است، وقتی برای بررسی قضیه به محل ویلا میروند میفهمند که سه خواهر خوشگل نیز به اسم های تانیا، ترلان و تارا نیز ادعای مالکیت این ویلا را دارند. این در صورتی است که نه جعلی صورت گرفته است و نه کسی میخواهد بر سر آن یکی کلاه بگذارد… .

    بخش هایی از متن رمان قرعه به نام سه نفر

    رایان:راشا اون نور المصب رو بنداز رو دستم نه تو چشمم..کورم
    کردی..
    راشا سریع نور چراغ قوه را روی دست رایان انداخت ..خیلی ماهرانه
    سعی داشت در گاوصندوق را باز کند..
    رادوین:زود باشید دیگه..گاوصندوق بانک مرکزی که نیست..د یاال..
    توی درگاه اتاق ایستاده بود و از همانجا بیرون را می پایید..
    رایان با حرص گفت :من بچه زرنگم یا تو رادوین؟..د یه ذره صبر داشته
    براد ر من..خم رنگ رزی که نیست..وقت می خواد.. باش
    راشا :اره راست میگه ..وقت می خواد..ولی رایان جان..داداشه
    من..اینطور که تو فس فس می کنی باید به فکر باز کردم قفل در زندان
    باشی نه گاوصندوق..
    همان موقع صدای تیک در گاو صندوق مژده ی باز شدنش را داد..هر 3
    از سر رضایت لبخند زدند..
    از بیرون صدای پا شنیدند..
    نگاهی به هم انداختند..خشکشان زده بود..تازه مغزشان به کار افتاد و
    حاال دنبال سوراخی می گشتند که درش مخفی شوند..وقتی 10, 20
    بار به هم خوردند ..رادوین خزید زیر میز و بقیه هم به دنبالش..
    همزمان در اتاق باز شد..نور چراغ قوه فضا را روشن کرد..صدای قدم
    هایی ارام توی اتاق پیچید..
    راشا اهسته گفت :اوه اوه بچه ها این یارو مشکوکه..چراغ قوه
    دستشه..
    رایان :خب باشه..کجاش مشکوکه؟..
    رادوین:راشا راست میگه..می تونست المپ رو روشن کنه ولی چرا
    چراغ قوه؟..
    هر سه سکوت کردند..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.